جدول جو
جدول جو

معنی کرجی کشی - جستجوی لغت در جدول جو

کرجی کشی
(کَ رَ کَ / کِ)
عمل کرجی کش. کشیدن کرجی کش کرجی را بر خلاف جریان آب. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرجی کش و کرجی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ / پِ وَ)
آنکه کرجی کشد. آنکه طنابی به کمر بندد و به موازات ساحل حرکت کند تا کرجی را برخلاف جریان آب ببرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کِ یَ / یِ کَ / کِ)
شغل و پیشۀ کرایه کش. (ناظم الاطباء). کار کرایه کش. عمل مکاری. کراکشی. کار آنکه پول و اجرتی در ازای بارکشی ستور خود گیرد
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی است از ده های بلده در ناحیۀ تنکابن مازندران. (از ترجمه سفرنامۀ مازندران رابینو ص 142)
لغت نامه دهخدا
(دُ کَ / کِ)
عمل دردی کش. دردآشامی. دردنوشی. شراب خوارگی:
پیام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(کِ کُ)
کشتن کرم، دست بازی. ملاعبه. ملاعبه با کمی بی شرمی و بی حفاظی. (یادداشت مؤلف).
- کرم کشی کردن، ملاعبه کردن شهوانی در میان جمع. ملاعبه با یکدیگر چنانکه نامزد با نامزد خویش. ملاعبه و مداعبه کردن مردی و زنی در محضر دیگران بر خلاف ادب. در حضور کسان و بی شرمانه معاشقه و ملامسه کردن زن و مرد. لاسیدن با یکدیگر. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرم کشتن و ملاعبه شود
لغت نامه دهخدا
(رَدَ / دِ)
کرایه کش. مکاری. (یادداشت مؤلف) :
جواب گویم اگر پرسیم که آن خر کیست
خری کری کش ابلیس و قوم لعنهمو.
سوزنی.
رجوع به کرایه کش و مکاری شود
لغت نامه دهخدا
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی